پند حافظ
این چه شوریست که در دور قمر میبینم
هم آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هر کسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آنست,که هر روز بدتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو و خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج ُ گُهر میبینم
هم آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هر کسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آنست,که هر روز بدتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو و خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج ُ گُهر میبینم
" حافظ "
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۱ ساعت 18:15 توسط حسن محمدی اندرود
|