مرضیه
دو سه شبه که چشمام به دره
خدا کنه که خوابم نبره
تو این قفس که زندون منه
دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره
میخوام که دل به دریا بزنم
یه سینه حرف و یکجا بزنم
چرا کسی نمیگه بمن
عشق و امیدم به کجا رفته
شبا وقتی که تنها بمونم
با غصه ها تو دنیا بمونم
به کی آخه میتونه بگه
او که پشیمونه چرا رفته
دو سه شبه...
فردا دوباره پاییز میشه باز
دلش ز غصه لبریز میشه باز
ای آسمون بهش بگو پشیمون میشی
به سوز عاشقی قسم که دلخون میشی
دو سه شبه...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۶/۰۲ ساعت 13:59 توسط حسن محمدی اندرود
|